(سایت مداحی کربلایی محسن احمدی) بانوای دلنشین کربلایی محسن احمدی دوشنبه شبـــــــها راس ساعت:21 نعمت آباد خ میرزایی جنب خیابان مینو حسینیه حضرت ابوالفضل العباس(ع)،سامانــــــه هیئت:09381954355،سایت سیاسی مذهبی،اشعار مذهبی،اشعار مهدوی،احادیث و روایات
| ||
|
با این که امام حسین (علیه السلام) قصد داشتند به کوفه بروند، پس چرا به کربلا رفتند؟ دو عامل میتواند در چنین رخدادهایی مؤثر باشد: اولاً: در زمانهای قدیم راههای ارتباطی – به دلیل نبود امکانات، صعب العبور بودن، وجود شنزار و... - مانند امروز لزوماً مستقیم نبود. و معمولاً پیکهای خبررسان، راه میانبر را برای ارسال هرچه سریعتر خبر انتخاب میکردند، اما کاروانها -بویژه اگر خانواده همراه آنان بود- از مسیرهای عمومی حرکت میکردند که هم دسترسی به آب و استراحتگاه داشته و هم از دستبرد راه زنان در امان باشند. با توجه به عامل جغرافیایی و تاریخی به نظر میرسد چنین عاملی در رسیدن کاروان امام حسین(ع) به کربلا تأثیرگذار نبوده است. ثانیاً: ممکن است به اجبار راهی غیر از راه اصلی برگزیده شود که به نظر میرسد عامل اصلی تغییر حرکت امام حسین(ع) و رسیدن آنان به کربلا همین اجبار بوده است؛ زیرا لشکر عبید الله بن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی دائماً مسیر حرکت امام حسین(ع) را تغییر میداد. به عنوان نمونه به دو مورد اشاره میکنیم. الف. امام حسین(ع) رهسپار شد تا به منزل «شراف» رسید؛ چون سحرگاه شد همچنان به جوانان دستور داد آب بسیار بردارند، سپس به راه افتاد و تا نیمه روز راه رفت، امام حسین(ع) فرمود: ما در اینجا پناهگاهى نداریم که بدان پناه بریم و آنرا در پشت سر قرار داده و از یک رو با این لشکر روبرو شویم؟ ما (اصحاب) به او گفتیم: چرا این منزل ذو حسم است که در سمت چپ شما است، اگر بدان جا پیشى گیرید آنجا چنان است که شما میخواهید، پس آن حضرت سمت چپ راه را گرفته ما نیز با او بدان سو رفتیم، چیزى نگذشت که گردنهاى اسبان پیدا شد و چون نیک نگریستیم از راه به یک سو شدیم، و چون که دیدند ما راه را کج کردیم، آنان نیز راه خود را به سوى ما کج کردند.[1] ب. سپس امام(ع) به یاران خود فرمود: برخیزید و سوار شوید. آنان سوار شدند و منتظر ماندند تا بانوان هم سوار شدند و چون سوار شدند دستور حرکت فرمود و همین که خواستند راه بیفتند و برگردند، سپاه حر مانع حرکت ایشان شدند. امام حسین(ع) به حر فرمودند: چه مىخواهید؟ گفت: مىخواهم ترا پیش امیر عبید الله بن زیاد ببرم. امام(ع) فرمود: در این صورت به خدا سوگند از تو پیروى نخواهم کرد و این سخن سه بار میان ایشان رد و بدل شد، و چون سخن به درازا کشیده شد، حر گفت: من مأمور جنگ کردن با شما نیستم، بلکه مأمورم از شما جدا نشوم تا شما را به کوفه ببرم. اکنون که از پذیرفتن این موضوع خوددارى مىکنی راهى را انتخاب کن که نه به کوفه برسد نه به مدینه و این مورد اتفاق من و شما قرار گیرد تا براى امیر عبید الله نامه بنویسم. شاید خداوند کارى پیش آورد که براى من در آن عافیت باشد و گرفتار جنگ با شما نشوم. این راه را بگیر و به سمت چپ راه عذیب و قادسیه برو. امام حسین(ع) حرکت کرد. حر هم با یاران خود از کنار ایشان حرکت مىکرد.[2] پی نوشت ها: «ثُمَّ سَارَ (ع) مِنْ بَطْنِ الْعَقَبَةِ حَتَّى نَزَلَ شَرَافَ- [شَرَافاً] فَلَمَّا کَانَ فِی السَّحَرِ أَمَرَ فِتْیَانَهُ فَاسْتَقَوْا مِنَ الْمَاءِ فَأَکْثَرُوا ثُمَّ سَارَ مِنْهَا حَتَّى انْتَصَفَ النَّهَارُ ... قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ أَرَى ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ ع مَا لَنَا مَلْجَأٌ نَلْجَأُ إِلَیْهِ فَنَجْعَلُهُ فِی ظُهُورِنَا وَ نَسْتَقْبِلُ الْقَوْمَ بِوَجْهٍ وَاحِدٍ فَقُلْنَا بَلَى هَذَا ذُو حِسْمَى إِلَى جَنْبِکَ تَمِیلُ إِلَیْهِ عَنْ یَسَارِکَ فَإِنْ سَبَقْتَ إِلَیْهِ فَهُوَ کَمَا تُرِیدُ. فَأَخَذَ إِلَیْهِ ذَاتَ الْیَسَارِ وَ مِلْنَا مَعَهُ فَمَا کَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ طَلَعَتْ عَلَیْنَا هَوَادِی الْخَیْلِ فَتَبَیَّنَّاهَا وَ عَدَلْنَا فَلَمَّا رَأَوْنَا عَدَلْنَا عَنِ الطَّرِیقِ عَدَلُوا إِلَیْنَا ...». [2]. فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج1، ص 179، انتشارات رضى، قم، چاپ اول، «ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قُومُوا فَارْکَبُوا فَرَکِبُوا وَ انْتَظَرُوا حَتَّى رَکِبَتْ نِسَاؤُهُمْ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ انْصَرِفُوا فَلَمَّا ذَهَبُوا لِیَنْصَرِفُوا حَالَ الْقَوْمُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الِانْصِرَافِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا تُرِیدُ قَالَ أُرِیدُ أَنْطَلِقُ بِکَ إِلَى الْأَمِیرِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ إِذاً وَ اللَّهِ لَا أَتَّبِعُکَ فَتَرَادَّ الْقَوْلُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمَّا کَثُرَ الْکَلَامُ بَیْنَهُمَا قَالَ لَهُ الْحُرُّ إِنِّی لَمْ أُومَرْ بِقِتَالِکَ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ لَا أُفَارِقَک حَتَّى أُقَدِّمَکَ الْکُوفَةَ فَإِذَا أَبَیْتَ فَخُذْ طَرِیقاً لَا یُدْخِلُکَ الْکُوفَةَ وَ لَا یَرُدُّکَ إِلَى الْمَدِینَةِ یَکُونُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ نَصَفاً حَتَّى أَکْتُبَ إِلَى الْأَمِیرِ فَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَأْتِیَنِی بِأَمْرٍ یَرْزُقُنِی فِیهِ الْعَافِیَةَ مِنْ أَنْ أُبْتَلَى بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِکَ فَخُذْ هَاهُنَا فَتَییَاسَرْ عَنْ طَرِیقِ الْعُذَیْبِ وَ الْقَادِسِیَّةِ وَ سَارَ الْحُسَیْنُ ع وَ سَارَ الْحُرُّ فِی أَصْحَابِهِ یُسَایِرُه». |